جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
کد خبر: 24734
تعداد نظرات: ۱

محمد بحرینی فرد   « صدای استان »؛ روزنامه ها، سایت ها، فضای مجازی و نشریات مختلف را ورق می زنم. علاوه بر آن، اتاق به اتاق ادارات، کوچه به کوچه و خیابان به خیابان شهر و حتی پارک ها را که قدم می زنم، از بقال سر کوچه ی ما گرفته تا وزیر صمت…

تاریخ انتشار: چهارشنبه ، 13 آذر 1398 - 11:26

محمد بحرینی فرد

 

« صدای استان »؛ روزنامه ها، سایت ها، فضای مجازی و نشریات مختلف را ورق می زنم. علاوه بر آن، اتاق به اتاق ادارات، کوچه به کوچه و خیابان به خیابان شهر و حتی پارک ها را که قدم می زنم، از بقال سر کوچه ی ما گرفته تا وزیر صمت و حتی چند لحظه کنار زنهایی که درب حیاط خانه هایشان نشسته اند و قلیان می کشند هم کلام می شوم. خدا توفیق دهد! تا خرخره پُرند از انتقاد نسبت به وضع موجود و گلایه و شکایت که چرا دستگاههای اجرایی، سازمان ها، ادارات، نهادهای دولتی و حاکمیتی اینهمه مشکل دارند، اهل پارتی بازی اند، بی قانونند و… و جالب است که همه هم با یک نوع ادبیات چریکی، داغ و گاه گستاخانه! بهتر بگویم، یک دیکشنری خشونت!
جالب است! آنهایی که قانون چراغ قرمز (ساده ترین قوانین شهروندی) را نقض می کنند و حتی زندانیانی که حتی به جرم قتل عمد و دزدی گرفتارند هم دور هم که می نشینند از همان چیزهایی می نالند که من و تو و وزیر صمتی می نالیم که «نباید می شد و شد»

 

هیچ کس هم نمیگوید نقد بد است. حتی آنکه از نقد بدش می آید هم در ظاهر می گوید نقد خوب است. تقریبا از اولین و بالاترین تا آخرین رده های مسئولیتی هم همین را می گویند و البته با کاربرد – نقد منصفانه – تبصره اش می زنند. یعنی هر چه ما خوشمان آمد منصفانه است.- این هم خود پارادوکسی و مصیبتی است-. اگر نقد نکنی، جیره خوار حساب می شوی و اگر نقد کنی، مزدور!

 

به هر حال
اولین مشکل همین جاست که بزرگ و کوچک یا کودک ما، تحصیلکرده و زیر سیکل ما، دکتر و معلم و مهندس و کشاورز و قلیانی‌های ما در نوع بیان نقد و انتقادشان تفاوتی با هم نمی‌کنند. بنابراین معلوم نیست چه کسی باید حرف چه کسی را بشنود، حالا بماند فهمش!

دومین مشکل: خوب که نگاه می‌کنی می بینی همان شهروندانی که انتقاد می‌کنند، هر کدام، یا خودشان و یا نزدیکانشان در همان ادارات، نهادها، سازمان ها و دستگاههای اجرایی مسولیتی دارند و کاری. حالا انجام دادن و یا ندادنش هم بماند!

 

و مشکل دیگر: هیچ کس از خود شروع نمی کند؛ هیچ کس زیر بار این مسئله نمی رود که فلان جا که خراب است، یا خودش هست و یا بستگان و همفکرانش و بر این باور است که حتماً کسی دیگر مقصر ضعف‌هاست حتی اگر ترامپ باشد. به قول سعدی: «همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال».
قبول نکنیم بیماریم، دنبال دارو و درمان هم نخواهیم رفت.

 

با این اوصاف طبیعی است که ما درست و اصلاح نشویم؛ طبیعی است که طبق هیچ اصلی رفتار نکنیم. حالا می‌خواهیم رئیس ستاد اصلاح طلبان و یا اصولگرایان هم باشیم.

اما بزرگترین مشکل همان حرف اول است. همه منتقدند. منتقد چه کسی؟ چرا هیچ کس منتقد خود نیست. چرا ما همه فکر می‌کنیم که بچه‌ی خداییم و خدا ما را آفریده که فقط ما از میوه‌ی ممنوعه نخوریم و فقط ما بهترین انسان روی زمین باشیم؟

چرا فکر می‌کنیم حتماً اگر کسی مسئولیتی دارد باید نقد شود و مورد انتقاد قرار بگیرد؟

 

این منِ نوعی به عنوان یک شهروند عادی نباید نقد شوم؟ از طرز حرف زدنم بگیر تا تربیت فرزندم، تا رانندگی کردنم و تا خرید و فروشم تا نانوایی رفتنم و تا با شلوارک در خیابان رفتن و با دمپایی المتراژ به دنبال کار اداری رفتنم!

اینکه امروز یک جایی اینهمه وزیر و مسئول و کارمند و شهروند و همه و همه زبانشان روی هم دراز است که چرا اینهمه خرابی؟ ریشه‌اش در تربیت ماست. اول در تربیت خانوادگی، بعد تربیت آموزشی که نهایتاً منجر شده به بی‌تربیتی اجتماعی که نمادهایش را به اشکال مختلف در سیاست و اقتصاد و… می‌بینیم.

 

ادارات ما همان تصویری است که در خانه‌ها و خیابان‌ها می‌بینیم.
شک نکنیم و چند چک بیخ گوش خودمان هم بزنیم.

 

 


تعداد نظرات: ۱
من
11:26 - 1398/09/13

هیچکس از خود شروع نمی کند… احسنت

ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا