شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
کد خبر: 22510
تعداد نظرات: ۰

زین پس اگر از کنار پلی، گوشه ی پارکی و پارکینگی، یا دیوار خرابه ای گذر کردید لحظه ای مکث کنید، شاید پشت همان دیوار مرد یا زنی آواره غم هایش را اشک می ریزد، درد بی‌خانمانی را به دوش کشیده و از زخم های تنهایی ناله می کند. به گزارش «صدای استان» به قنل…

تاریخ انتشار: سه شنبه ، 1 مرداد 1398 - 10:33

زین پس اگر از کنار پلی، گوشه ی پارکی و پارکینگی، یا دیوار خرابه ای گذر کردید لحظه ای مکث کنید، شاید پشت همان دیوار مرد یا زنی آواره غم هایش را اشک می ریزد، درد بی‌خانمانی را به دوش کشیده و از زخم های تنهایی ناله می کند.

به گزارش «صدای استان» به قنل از ایسنا، کارتن خوابی یک معضل اجتماعی است که تاثیرات منفی آن در حوزه های مختلفی مانند بهداشت، سلامت، امنیت و غیره… نمود پیدا می کند، ضمن اینکه دیگر آسیب های اجتماعی چون اعتیاد نیز با آن همراه است. در حقیقت آنچه که تحت عنوان پدیده کارتن خوابی در جوامع پدید آمده است، زاییده معضل شایع تر و به تبع مهم تری تحت عنوان بی خانمانی می باشد. 
گاهی از طرف بهزیستی می آیند و عکسی می گیرند اما کمکی نمی شود
مریم دختر جوانی است که در یک پارک کنار خیابان و در آلاچیقی چادر علم کرده، می گوید با عمویم زندگی می کنم. می پرسم پس عمویت کجاست، می گوید رفته پی ضایعات، من هم الان می روم. برای تامین مخارج زندگیمان، ضایعات را از در مغازه ها و میان زباله ها جمع می کنیم و می فروشیم.
چهره‌اش را غم پر کرده، چشم‌هایش می درخشد اما از درد، می‌گویم چند سالت است، می گوید سی سال! از ۱۶ سالگی اعتیاد پیدا کرده، همسرش هم این را می دانسته ولی بالاخره او را ترک می‌کند و الان جای دیگری صاحب خانه و زندگی و زن و بچه شده است و مریم رها شده در یک آلاچیق کوچک میان چادری که در گوشه‌ای ازین شهر برپا کرده!
اطرافش پر از خرده ریز و وسایل مختلف است، بطری نوشابه و ضایعاتی از این قبیل، راه کسب درآمدش همین است. پدر و مادرش را از دست داده و خواهر و برادرهایش هم از حضور مریم در کنارشان خجالت می‌کشند چون اعتیاد دارد. مریم از برخی بی مهری‌ها گلایه دارد و می گوید: “هیچ نهادی هم به ما کمک نمی کند، گاهی مواقع از طرف بهزیستی می‌آیند و عکسی می‌گیرند اما کمک چندانی نمی‌شود.”
شب ها آرامش ندارم
چشمان زیبایی دارد، با چهره‌ای خسته که گرد روزگار بر آن سایه انداخته.. دست‌های جوانش پینه بسته اند، از اینکه شب ها آرامش ندارد، گله‌مند است. از اینکه مجبور است به گوشه ای پناه ببرد تا جوانان رهگذر متوجه حضورش نشوند، تا مبادا مورد سوءقصدی قرار بگیرد.
سربه زیر و تنهاست، با ناراحتی می‌گویم، چرا ترک نمی‌کنی؟ تو سنی نداری. فقط دو سال از من بزرگ‌تری… نگاهم می کند، تمام رنج هایش در چشمان روشنش خلاصه شده، جواب می دهد “ترک کنم که چه بشود، باز هم به اینجا بیایم و در زباله ها بگردم؟” سعی می کنم امید را مهمان سرپناه کوچکش کنم، از اینکه مهارت خیاطی و آشپزی دارد و هنرمند است می گویم، از توانایی ها و زیباییش. می‌خواهم اعتماد به نفسش را برگردانم، اما او خسته‌تر از اینهاست. لبخند می زند امّا اشک هایش را نمی‌تواند پنهان کند… 
مواد برایم از غذا مهم‌تر است!
می گوید “یک بار به بهزیستی مراجعه کرده‌ام و به ما قول خانه دادند تا شب‌ها کسی اذیتمان نکند، خبر دارند که اینجا چه بر سر زن ها می آید؟ همین گوشه خیابان هم آسایش نداریم و برای ما مزاحمت ایجاد می‌شود.” خواسته‌اش این است که یک خوابگاه برای زن هایی مثل او درست شود تا شب‌ها فارغ از ترس و احساس ناامنی سر بر بالین بگذارند.
“الان ۱۴ سال است که اعتیاد دارم، و بیست سالم بود که ازدواج کردم. از قبل ازدواج معتاد بودم و آن بدبخت هم توسط من به سمت اعتیاد کشیده شد. ترکم داد ولی باز هم به سمت اعتیاد رفتم. مواد را از خرده فروشان می گیرم، پول غذا ندارم اما مواد باید به بدنم برسد. بیشتر به عنوان غذا کیک و نوشابه می‌خوریم، و گاهی همین هم نمی توانیم بخوریم، مواد برایم از غذا مهم‌تر است!”
زنان و مردانی که در دره‌های فصلی و آلاچیق پارک‌ها می‌خوابند
به سمت خروجی شهر می رویم، نزدیک میدان خروجی مردی به نام “یدالله” صاحب یکی از مغازه‌های محدوده نزدیک به خارج شهر است، این مرد برگِ سبز کارتن خواب هاست و همه چیز را در موردشان می‌داند. با او سر صحبت را باز می‌کنیم. می گوید: “از شهرها و روستاهای اطراف هم می آیند، سمیه، صغری، عاطفه، سکینه، سارا، هانیه، دخترانی از سنین ۱۶، ۱۸، ۲۱ و… هستند که به مصرف شیشه و مواد اعتیاد دارند و فروش هم انجام می‌دهند. مهران، علی، محمد و حتی مردی که سال‌ها در تبعید بوده و به اینجا آمده و تا مدتی پیش دوره تبعیدش به پایان رسید. شب‌ها از ساعت دوازده به بعد در میدان‌ها و پارکینگ‌ها و پشت ساختمان‌ها، در دره‌های فصلی و آلاچیق پارک ها می‌خوابند. ضایعات جمع می‌کنند و می‌فروشند، برخی هم به تن‌فروشی یا فروش مواد مشغولند.”
برای مردان محل اسکان اختصاص داده اند اما زنان هنوز آواره‌اند
«محمدمهدی زنده باد»، فعال اجتماعی و محیط زیستی است که مدت ها پیگیر وضعیت کارتن خواب ها بوده، او در این خصوص به ایسنا می گوید: جایی هست به اسم “شیلتر” که مخصوص مردان است و شب‌ها از ساعت حدود ۸ شب به آنجا می‌روند، این مرا ناراحت می‌کند که برای مردان محل اسکان اختصاص داده‌اند اما زنان هنوز آواره‌اند.
او در طول راه با غم عجیبی می‌گوید: “اینها خیلی مهربان و مظلوم هستند، یک بار به یکی از همین کارتن خواب‌ها کتابی دادم و خیلی تعجب کرد و گفت مدت‌هاست کتاب نخوانده ام. جالب است دفعه بعد که دیدمش کتاب را به من پس داد و گفت این را به کسی دیگر بده تا او هم بخواند!”
بیست سال است که اعتیاد دارم
بارها از کنار این خیابان گذشته‌ام اما نگاهم به چادر و آتش و لباس‌های پهن شده روی زمین نبوده… اما این بار که رد می‌شوم مردی خمیده را می‌بینم که چین و چروک‌های صورتش حکایت از تلخی بیش از اندازه ی روزگار دارد، رد نمی شوم، می ایستم و به حرف هایش گوش می دهم. مردی که زن و بچه و زندگی اش را از دست داده و حالا در آستانه‌ی ۶۵ سالگی تنها و بی سرپناه دست‌هایش را با آتشی که در پارک گوشه ی خیابان افروخته است گرم می‌کند. چه کسی اشک‌های یک مرد را دیده، زمانی که از درد تنهایی و آوارگی به تنگ آمده است؟
علی، پیرمرد تنهایی است که در یک فضای سبز روبروی میدان خروجی شهر آتش روشن کرده و خودش را گرم می کند. می گوید: “دو سال است اینگونه زندگی می‌کنم، و بیست سال است که اعتیاد دارم، حالا هم زباله جمع می کنم تا خرجم دربیاید.” می‌پرسیم چرا به شیلتر نمی روی؟ جواب می دهد “گفته اند کسی که زباله جمع می کند نمی تواند به اینجا بیاید. بهزیستی هم چند بار آمده اما اقدامی انجام نداده اند.”
دو سال کارتن خوابی و بیست سال مصرف مواد مخدر او را شکسته و خسته کرده و حالا در حسرت روز‌های از دست رفته اش روزگار می گذراند. سه بار به کمپ رفته اما نتوانسته ترک کند، از برخوردهایی که در کمپ با او انجام شده رضایت دارد اما امیدی به ترک کردن ندارد. ساک و مدارک و لباس‌هایش را دزدیده اند، و خودش مانده و لباس تنش! 
دلم می خواهد به حمام بروم!
از علی می پرسیم چه اتفاقی بیفتد ترک می کنی، می گوید: “من بیست سال است اعتیاد دارم و نمی توانم به صراحت بگویم ترک می کنم، یک بار هم توانستم برای سه ماه ترک کنم اما باز هم نشد و هر چیزی که گیر بیاید می خرم و مصرف می کنم.”
می پرسیم خواسته‌ات چیست، می گوید دلم می خواهد به حمام بروم. بزرگترین مشکلش را نه تنهایی و آوارگی و مصیبت اعتیاد بلکه حمام می داند! و ادامه می دهد: “کل عمرم شپش نزده بودم ولی در این مدت گرفتار آن شدم. در حمام عمومی هم که ما را راه نمی‌دهند. خیلی وقت است حمام نکرده‌ام، قبل از آن هم در دستشویی پارک خودم را شستم و یک بار هم از آب نمای پارک و با آب دزدی حمام کردم!”
از طریق پدرم معتاد شدم
با زن معتاد دیگری در پارکینگ دورافتاده ی جاده منتهی به خارج از شهر دیدار می کنیم، می‌گوید “با خواهر و برادر کوچک‌ترم زندگی می کنم… کسی را نداریم، هر سه ما اعتیاد داریم، پدرم معتاد بود، من تا کلاس سوم ابتدایی درس خواندم، ازدواج کردم و بعد هم طلاق گرفتیم. بعد از ازدواجم از طریق پدرم معتاد شدم. ضایعات جمع می کنیم و می‌فروشیم و با پول آن مواد می‌خریم، اگر هم پولی اضافه آمد غذا می‌خریم، اگر نه که هیچ…”
بعد ادامه می دهد: “بهزیستی می آید و وضعیت را می‌بیند و کاری نمی کنند، گفتند یک آسایشگاه می‌سازند اما خبری نشده. فقط یک قولی داده و رفته اند.” خانه‌ی دست ساخته اش را به ما نشان می‌دهد، سرپناهی که خودش با بلوک و پلاستیک و پارچه ساخته است، را با خوشحالی نشانم می‌دهد و می‌گوید “خیلی خوب و گرم است، اینجا حداقل بیشتر از داخل خیابان امنیت داریم…” 
ما را نمی بینند!
می گویم شما بزرگ تر از خواهر و برادرانت هستی، نمی توانی ترک کنی تا آنها هم دنباله رو تو باشند؟ با گریه می‌گوید ترک کنم که دوباره به اینجا برگردم؟ من ناامیدتر از آنها هستم! ما را نمی بینند! وجود ما را انکار می کنند. مسئولین می گویند این شهر کارتن خواب ندارد، پس الان و در این ساعت کجایند که این زن‌ها و مردهای هراسان و سرگردان را ببینند؟
زن تنهایی را می بینم که در امتداد خیابان قدم می زند. نامش را می پرسم، خودش شروع می‌کند. می گوید: “اسمم لیلاست، و چهار سال است که اعتیاد دارم. همسرم پیش شخصی کار و همانجا هم زندگی می کند. قرار است هر وقت من ترک کردم بعد خانه بگیریم و دوباره با هم زندگی کنیم!” وقتی حرف می زند مدام به اطراف نگاه می کند. “الان در خانه ی خواهرم می مانم، اما آنها هم وضع مالی مناسبی ندارند و من مجبورم کار کنم، تا بتوانم خرج خودم را دربیاورم… اگر میشد که بهزیستی به مشکلات ما بی خانمان ها رسیدگی کند خوب بود، خودشان تمام مشکلات را می‌دانند و نیازی به مراجعه ی ما نیست.”
خداحافظی می‌کنم و دور می‌شوم… می‌بینم که دوباره در امتداد خیابان راه می رود و اتومبیلی را می بینم که آهسته به او نزدیک می شود، چشمانم را می‌بندم و رد می شوم… 
این زن‌ها شب‌ها سرپناه ندارند
با ساناز شجاع زاده، مددکار و روانشناس باشگاه مثبت روزنه امید تماس گرفتیم تا جویای وضعیت زنان کارتن خواب شویم، او از وضعیت رسیدگی ناراضی بود. شجاع زاده در گفتگو با «ایسنا» گفت: بر اساس آزمایشات انجام شده، این افراد مبتلا به بیماری هایی چون هپاتیت بوده و همچنین حامل ویروس اچ آی وی می باشند که از طریق تن فروشی اتفاق افتاده است.
وی افزود: کارتن خواب‌ها به دلیل اعتیاد و بیماری های رفتاری مکان ثابتی ندارند، روزها بیشتر دنبال کارتن جمع کردن هستند و شبها هم سرپناهی ندارند، در حالی که سرپناه شبانه برای مردها احداث شده است. متولی رسیدگی به این موضوع نهادهایی چون بهزیستی، مرکز بهداشت، شهرداری، فرمانداری و مراکز مشاوره بیماری‌های رفتاری هستند، اما خودتان که وضعیت را دیده اید.
نیاز به تامین اعتبار از سوی سازمان بهزیستی
رییس بهزیستی شهرستان دشتستان در گفتگو با «ایسنا» اظهار کرد: ما یک موافقت نامه اصولی برای راه اندازی سرپناه شبانه ویژه خانم‌ها گرفته‌ایم که راه اندازی آن بر اساس درخواست یک شخص حقیقی در دستور کار قرار داده شده است ولی جهت صدور پروانه و آغاز فعالیت ایشان نیاز به تامین اعتبار از سوی سازمان بهزیستی می باشد.
عبدالحمید انصاری با اشاره به اینکه هم اکنون شیلتر آقایان با ظرفیت ۲۰ نفر در حال فعالیت است، عنوان کرد: اگر شهرداری با ما همکاری نموده و بخشی از هزینه ها را متقبل شود ما نیز خواهیم توانست اعتبار ماهیانه ای را از بهزیستی در راستای تحقق این موضوع دریافت نماییم. متاسفانه هنوز برای احداث شیلتر بانوان تامین اعتبار نشده است ولی کار خیلی خوبی که در حال انجام است راه اندازی یک کمپ ترک اعتیاد ویژه بانوان است که ضمن درمان خانم‌های معتاد می تواند به طور شبانه روز از آنها نگهداری کند.
کارتن خواب های حاشیه شهر به سرپناه مراجعه نمی کنند
وی در خصوص عدم وجود سرپناه شبانه برای زنان کارتن خواب گفت: من خیلی پیگیر این قضیه بودم اما تعداد کارتن خواب های حاشیه شهر به سرپناه مراجعه نمی کنند، ما تا جایی پیش رفتیم که شهرداری را هم  برای کمک همراه کردیم ولی خود معتادان حاضر نیستند به شیلتر بیایند و حرف انان این است که میخواهیم زباله گردی کنیم، و با وضعیت تورم امروز برای دو سه نفر اصلا توجیه راه اندازی مرکز ندارد. 
انصاری ادامه داد: مراجعه و حضور این کارتن خواب ها در سرپناه بستگی به وضعیت آب و هوا دارد، در شبهای سرد و بارانی زمستان ظرفیت سرپناه تکمیل می شود اما در شب‌هایی که هوا خوب و مناسب است ۳ یا ۴ نفر به شیلتر مراجعه می کنند و ما نیز نمی توانیم آنها را مجبور به مراجعه نماییم. در شیلتر جای گرم و امکانات در اختیار این افراد قرار داده می شود. البته سرپناه ها در قالب قوانین و چارچوب های خاصی با افراد مراجعه کننده رفتار می کنند و در مرکز نیز استعمال هر گونه مواد مخدر ممنوع است و این نیست که فرد زباله گردی خود را انجام دهد و نشئه شود و پس از آن ساعت یک نیمه شب به سرپناه مراجعه کند و آرامش دیگران را برهم بزند.
کمپ ترک اعتیاد ویژه بانوان راه اندازی خواهد شد 
رییس بهزیستی شهرستان دشتستان تاکید کرد: افراد کارتن خواب متقاضی ترک اعتیاد به کمپ فرستاده می شوند، و اگر از لحاظ مالی نیز مشکل داشته باشند به آنها کمک می شود. اگر نیروی انتظامی آنها را دستگیر کند و کارتن خواب باشند به کمپ اعزام شده و بدون پرداخت حتی یک ریال درمان می شوند. الان هم مجوز یک کمپ ترک اعتیاد ویژه بانوان گرفته ایم که به زودی راه اندازی خواهد شد. 
وی خاطرنشان کرد: مرکز DIC (مرکز گذری کاهش آسیب) بهزیستی نیز وسایل تزریق بهداشتی برای جلوگیری از شیوع بیماری‌های مسری مثل هپاتیت و ایدز، و یک وعده نهار را در اختیار افراد کارتن خواب قرار می دهد، همچنین خانم ها در صورت مراجعه می توانند وسایل بهداشتی و یک بار مصرف برای تزریقات خود و یا غذا دریافت کنند.
این مسئول خاطرنشان کرد: مشکل شیلتر این است که خیلی از خانم‌های کارتن خواب به دلیل انجام زباله گردی تا ساعت ۲ شب حاضر نیستند به شیلتر مراجعه کنند و فقط دو یا سه نفر اظهار تمایل کرده اند، با این حال پلیس می تواند کارتن خوابها را با دستور قضایی دستگیر کرده و به کمپ ارجاع دهد تا به صورت رایگان نگهداری و درمان شوند حتی برای درمان و نگهداری آنها تا سه ماه هم می توانند در کمپ بمانند.
تا دیرتر نشده…
کارتن خوابی، بی خانمانی و زباله گردی از جمله چالش های جدی و آسیب‌های اجتماعی هستند که خود مولّد آسیب‌ها و خطرات زیادی هستند. تن فروشی، اعتیاد، تجاوز، و حتی سرقت از جمله آسیب هایی است که این افراد را آلوده کرده و همچنین جامعه را تهدید می‌کند. البته که شاید برای اینها دیر شده و یا آخر خط رسیده باشند اما باز به ذکر “لاتَقنَطُوا مِن رَحمَه الله”، از رحمت خداوند نومید نمی‌شویم، پس تا دیرتر نشده کاش فکری کنیم و فکری کنند…
گزارش از زهره عرب

برچسب ها:
تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا