جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
کد خبر: 21943
تعداد نظرات: ۰

محمد بحرینی فرد     « صدای استان »؛ آنچه که مرتب از زبان مسولان آموزش و پرورش شنیده می شود حاکی از تحول است و نوگرایی و کیفیت بخشی و خلاقیت و شکافتن سقف فلک برای طرحی نو در راستای مدرسه محوری و دادن اختیار عمل به مدیر و معلم و دانش آموز در…

تاریخ انتشار: چهارشنبه ، 22 خرداد 1398 - 10:11

محمد بحرینی فرد

 

 

Image result for ‫محمد بحرینی فرد شبانکاره‬‎« صدای استان »؛ آنچه که مرتب از زبان مسولان آموزش و پرورش شنیده می شود حاکی از تحول است و نوگرایی و کیفیت بخشی و خلاقیت و شکافتن سقف فلک برای طرحی نو در راستای مدرسه محوری و دادن اختیار عمل به مدیر و معلم و دانش آموز در مدیریت مدرسه تا دموکراسی را تمرین کنند. اما آنچه که برآیند عملیات ها و برنامه هاست اینچنین نیست. اینکه دلمان چیزی را بخواهد اما دستمان چیز دیگری بردارد، حکایت ماست.

 

 

در واقع آموزش و پرورش در حال انباشته کردن برنامه های کشورهای پیشرفته(تدبیر، تعالی) روی فنداسیونی از نگاه، نگرش و روش های سنتی مدیریتی گذشته است. یعنی همان شکل دستوری و نگاه بالا به پایینی که منتج به ارسال کامیون کامیون بخشنامه به سوی اداره کل ها و به تبع آن مناطق بود.

 

 

اگرچه باید اذعان داشت حرکت های مثبت و نصف و نیمه ای-اگر مخالفان بگذارند- در حوزه ی ابتدایی صورت گرفته که همین هم نیاز به بازنگری و اصلاح  دارد-مخصوصاً حجم و محتوای کتاب-، اما همین حرکت نصف و نیمه هم در خم و چم بخشنامه ها اختیار را از مدیر و معلم و مدرسه می گیرد و برخلاف شعار مدرسه محوری و *برنامه ی ویژه مدرسه* که روی کاغذ خوب است، عکس آن را شاهد هستیم.

 

 

به دوره ی متوسطه که میرسی، علارغم تغییرات ظاهری، الگوبرداری از طرح های کشورهای پیشرفته و بومی سازی آن از طریق ارائه ی برنامه هایی جدید مثل تعالی مدیریت – آن هم بیشتر در ظاهر-  رخ داده، هنوز شوری بخشنامه ها بیش از پیش و دست و پاگیرتر است و آن همه شعار و چه و چه هایی که احساس بهشتی بودن به مدرسه می داد، زیر بروکراسی عادتی مدفون می شود.

 

 

حال چرا آنچه که آرزوهای ماست رخ نمی دهد؟ جواب در دوگانگی های ماست. مخصوصاً دوگانگی در برخورد با آمار. اگر قرار است به کیفیت بیندیشیم و با کیفیت رفتار کنیم، نوع نگاهمان نیز به آمارها باید کیفی باشد، نه کمی.

حالا…  متاسفانه نگاهی که مسولان آموزش و پرورش به نتایج آماری زیر دستان خود دارند، غالباً کمّی است و درصد قبولی و مردودی و میانگین ها و قبولی کنکور را مدنظر قرار می دهد. طبیعی است که زیر چنین فشاری نه ادارات کل، نه ادارات مناطق و نه خود مدارس کمتر فضایی برای کیفیت بخشی می یابند. چرا که وقتی شما به کیفیت می اندیشی، نیاز به بردباری و برنامه ی طولانی مدت چندین ساله داری. اما وقتی هر فصلت را با فصل دیگر مقایسه کنند و باید پاسخگوی کمیّت ها و کسرهایش باشی، مجبوری برنامه های بلند مدت را فراموش کنی و به فکر همین امروزی باشی که خودت مدیری. دیگر نه وقتی برای آموزش مهارت های زندگی داری و نه تدریس عمقی کیفی، آن هم با حجمی از کتاب هایی که باید به زورِ نگاه بودجه مندانه پرونده اش را تا اواسط اردیبهشت ببندی و به امتحانشان بسپاری. و تا امتحان هم انواع و اقسام کتاب های کمک آموزشی و نمونه سوال را معرفی کنید و انباشته ی محفوظات دانش آموزان را با هزار استرس پر و خالی کنی.

 

 

این آمار در جایی مثل *جشنواره خوارزمی* هم که فوق برنامه ی بسیار مفیدی است، آزادی عمل را می گیرد و باز از لحاظ کیفی خارج می شود. در این برنامه ها عقلانی این است تا با برنامه ریزی مدوّن و توجیه صحیح از دانش آموز مشارکت آزادانه و آگاهانه بخواهیم. اما به خاطر نشادادن آمار بالای مشارکت، فقط یک سری اسم را در سامانه ها ثبت می کنیم تا نشان دهیم که مدرسه ی ما، منطقه ی ما و استان ما چه آمار بالایی دارد! چرا اکه اگر آمارمان پایین باشد، باید پاسخگوی آمار کمّی باشیم. هیچ کس هم نیست که بپرسد در فلان منطقه با فلان کمبودها و نبود زیرساخت ها چه اصراری بر آمار بالاست؟ نه! ابداً توجهی به تناسب ها نمی شود.

 

 

نکته ی بعد در مورد برنامه هاست. مدل های برنامه نویسی ارائه شده که از کشورهای دیگر الگو برداری و بومی سازی شده بسیار خوبند و عالی و جای هیچ شکی هم نیست. اما آیا با ساختار سازماندهی نیروهای انسانی در اغلب مدارس ایران همخوانی دارد؟

 

 

آیا اساس مشارکت همگانی(مدرسه محوری) در برنامه ریزی و جلوگیری از خود محوری که یکی از مهمترین اهداف این مدل هاست با نیروی انسانی تک نفره( مدیر یا معاون دبیر یا مدیر آموزگار) که مجبور است همه ی بارها را به دوش بکشد با هم تناسب دارند؟

 

 

آیا اجرای *برنامه ی ویژه مدرسه* که بارها ارسال شده و اتفاقاً اگر اجازه ی اجرا بیابد بسیار عالی است چون هدفش توجه به خلاقیت هاست، در زیر انبوهی از طرح های اجباری و آماری و اینهمه بخش نامه در بخش نامه فرصت نفس کشیدن و ادامه ی حیات پیدا می کند؟

 

 

اگر قرار است اصلاحی در آموزش صورت بگیرد، باید همه جانبه باشد. اینکه من بنشینم از بایدها بگویم اما مسیری که این بایدها در آن جریان یابند را هموار نکنم؛ اینکه محتوا و حجم و حتی تعداد کتاب های درسی را متناسب با اهدافی که در چشم اندازها و سند تحول ترسیم کرده ام هماهنگ نکنم؛ اینکه در سفر به خارج طرحی را الگو برداری کنم و بعد تیمی تشکیل دهم و طرح را بومی سازی کنم اما اهرم های کمک به اجرای طرح از جمله امکانات، نیروی قوی، سرمایه و فضا را که در خارج وجود دارد اینجا نداشته باشم و از آن غافل باشم؛ اینکه در روز معلم همه ی نهادها و مسولان ارشد از آموزش و پرورش بگویند اما بودجه آموزش و پرورش کف دیگر وزارتخانه ها باشد، اینکه به خاطر جبران کمبود نیرو دروازه ی آموزش و پرورش را برای هر رده سنی و با هر مدرکی باز بگذاریم و بعد انتظار معجزه داشته باشیم؛ اتفاق نوی نمی افتد چرا که نگرش های نو باید با عمل های نو همراه شود.

 

 

اگر فنلاند و ژاپن و فلان کشور فلان برنامه را ارائه می دهند و در سطح جهانی می درخشند، همه ی جوانب را با حُسن نظر دیده اند. چه در تأمین نیروی کار آمد؛ چه در ارائه ی بهترین امکانات، چه در تخصیص نیرو به مدارس و چه در تخصیص بودجه، اولویتشان آموزش و پرورش بوده است و اکنون میوه ی آن نگرش و عمل بلند مدت را می بینند.

 

 

و بدانیم که قبل از هر نگاه و رفتار نو، نگاه باز نیاز داریم. اجازه دهیم مدارس نفس بکشند. الگو بدهیم، دستور ندهیم. سرفصل بدهیم و بگذاریم الفیا را خودشان بیاموزند. بگذاریم آزادی آموزشی را تمرین کنند. طرح ها را کم کنیم اما با کیفیت به آن بپردازیم. از خود مدیران طرح بخواهیم، خوبان را تشویق کنیم و تعارفات را در مواجهه با نقایص دور بریزیم.

 

اگر چه امروز همگان اذعان داریم که شرایط کشور در وضعیتی سخت قرار دارد و شاید بعضی موارد امروز امکان مهیا شدن نداشته باشد، اما آن بخش هایی که دست خود ماست را می توانیم از حالت دستوری و خشک خارج کنیم تا زمینه ی رشد آگاهانه ی مدارس را فراهم آوریم.

به امید تحقق اهداف ترسیمی در سند تحول بنیادین.

 


تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا