جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
کد خبر: 19416
تعداد نظرات: ۰

راننده اتوبوس، ناظم و مدیر مدرسه و کارمندان جزء و روسای خرد بسیاری در ادارات هستند که می توان در صورت پیگیری حادثه دیدگان و ارباب جراید، کاسه کوزه را بر سرشان خرد کرد. « صدای استان »؛ جمله ای قدیمی است که می گوید “حادثه هیچگاه خبر نمی کند” و قبلاً کاربردش عمده اش…

تاریخ انتشار: سه شنبه ، 11 دی 1397 - 09:56

راننده اتوبوس، ناظم و مدیر مدرسه و کارمندان جزء و روسای خرد بسیاری در ادارات هستند که می توان در صورت پیگیری حادثه دیدگان و ارباب جراید، کاسه کوزه را بر سرشان خرد کرد.

« صدای استان »؛ جمله ای قدیمی است که می گوید “حادثه هیچگاه خبر نمی کند” و قبلاً کاربردش عمده اش هم برای تبلیغات بیمه بود.  واقعیت این است که بر اساس یک باور فرهنگی ما همیشه دست تقدیر را بر سر خود عیان می بینیم و هر رخدادی در زندگی مان را که برایش برنامه ریزی و عاقبت اندیشی نکرده ایم به خواست خدا و یا سرنوشت از پیش نوشته مان ارتباط می دهیم.

در گذشته و زمانی که هنوز نقش علم و دانش در بالا رفتن کیفیت زندگی بشر پررنگ نشده بود و انسان ها به دلیل بیماری ساده ای مانند آپاندیس یا حتی آنفلونزا می مردند و تشخیصی برای بیماری و ابزاری برای درمان نبود دست تقدیر و سرنوشت شعار معروفی در فرهنگ عمومی بود.
به نظر می رسد علیرغم افزایش دانش بشری و بهره مندی از تکنولوژی و درمان بیماری ها و رفع بسیاری از بلایای طبیعی و حوادث غیر مترقبه ، تقدیر سایه اش را از سرمان کم نکرده است و باز هم برای رفع و رجوع بی مبالاتی ، کم کاری و اهمال خود در بروز حوادث ناخوشایند ، تقدیر را سپر کرده و خطایمان را پشت آن می پوشانیم.

راستی به این فکر کرده ایم که چرا حادثه ای مانند زلزله در ژاپن با ۶٫۵ ریشتر یک کشته می دهد ولی در ایران ۳۰ هزار کشته می گیرد؟ چرا تعداد تصادفات سالانه در ایران به سوژه جهانی تبدیل شده است و آمار سکته های قلبی و سرطان در ایران همچنان بالاست؟

چرا باید دانش آموزان ایرانی چند بار به خاطر سانحه آتش گرفتن بخاری بسوزند و چرا خون مردم ما درجاده ها و خیابان ها خشک نمی شود؟

آیا واقعا اینها حوادث  و اتفاقاتی هستند که قبلا خبر نداده اند و باید خبر می دادند؟

مثلا یک اتوبوس بدون معاینه فنی و معیوب باید خودش را به مسؤول معرفی کند و بگوید من خراب هستم و امروز اگر رسیدگی نکنید جان دانشجویان را می گیرم؟ یا بخاری مدرسه باید به سخن بیاید که من برای گرم کردن کلاس درس بچه ها خطرناکم و قبلا هم یکی از دوستانم جان بچه های دیگری را گرفته و معیوب شان کرده است؟

این طور به نظر می رسد مسؤولان قبلا برای جایگاهشان توجیه نشده و قبل از گرفتن پست در خصوص وظایفشان تعریفی نشنیده اند و متاسفانه آنقدر که به نوع خودرو ، مبلمان دفتر کار ، عزل نامحرمان و نصب منسوبین در حوزه کار خود اهمیت می دهد به وظایف شغلی و بازخوانی ماموریتشان اهمیت نمی دهند.

شاید بر خلاف عرف ، اولین درسی که یک مسؤول ایرانی برای کسب پست باید یاد بگیرد نحوه گریز برای فرار از مسؤولیت و تلاش برای رفع هر گونه تکلیف و تقصیر در صورت بروز حادثه و خرابکاری در حوزه اش است.
پیدا کردن راه حلی حتی موقتی مانند یافتن مسؤول رده پایینی که بتوان به دلیل ارتباط مستقیم با حادثه و یا سانحه ، با کمترین خسارت به شهرت مافوق ، معلق شود هم چندان سخت نیست!

راننده اتوبوس، ناظم و مدیر مدرسه و کارمندان جزء و روسای خرد بسیاری در ادارات هستند که می توان در صورت پیگیری حادثه دیدگان و ارباب جراید، کاسه کوزه را بر سرشان خرد کرد و با کمترین استرس حتی از گفتن تسلیت و یا احساس همدردی نیز سرباز زد.
برای حل این مشکل تکراری، باید ساز و کار قانونی برای پذیرش مسؤولیت حوادث قابل پیش بینی تدوین شود و الا با ادامه وضعیت فعلی باید گفت: مرگ حق است و بی عرضگی و بی کفایتی مسؤولان فقط وسیله است!

*عصرایران


برچسب ها:
تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا